فصل دوم پایان نامه،پیشینه،ادبیات پژوهش ،کارشناسی ارشد روانشناسی،مفهوم ،مبانی نظری،مبانی نظری وپیشینه تحقیق مبانی نظری وپیشینه تحقیق سلامت روانی،ایمان مذهبی،شادکامی،منبع کنترل دارای 54 صفحه وبا فرمت ورد وقابل ویرایش می باشد
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: ورد و قابل ویرایش با فرمت .docx
بخش هایی از محتوای فایل پیشینه ومبانی نظری::
فصل دوم: مبانی نظری تحقیق
2-1.مقدمه 12
2-2. سلامت روانی 12
2-2-1. تعریف سلامت روانی 12
2-2-2. دیدگاه¬های مربوط به سلامت روان 13
3-2. ایمان مذهبی 22
2-3-1. تعریف ایمان 22
2-3-2. دیدگاه¬های مربوط به ایمان و معنویت 23
2-4. سلامت روان و ایمان 26
2-4-1. نظریات و الگوها 26
2-4-2. بررسی اصطلاحات قرآنی پیرامون سلامت روان 27
2-4-3. مفهوم سلامت روان در قرآن 29
2-4-4. ویژگی¬های سلامت روان در قرآن 31
2-4-5. ایمان از چه راه¬¬هایی موجب سلامت روان می¬شود 33
عنوان صفحه
2-5. شادکامی 34
2-5-1. تعریف شادکامی 34
2-5-2. شادکامی و سلامت 34
2-5-3. شادکامی و اعتقادات مذهبی 34
2-5-4. سایر عوامل مؤثر بر شادکامی 35
2-6. سبک¬های دل¬ بستگی 38
2-6-1. تعریف دل¬بستگی 38
2-6-2. نظریه دل¬بستگی بالبی 38
2-6-3. طبقه¬بندی کیفیت دل¬بستگی نوزاد 39
2-6-4. سبک¬های دل¬بستگی در بزرگسالان 41
2-7. منبع کنترل 43
2-7-1. تعریف منبع کنترل 43
2-7-2. منبع کنترل درونی 43
2-7-3. منبع کنترل بیرونی 44
2-7-4. ویژگی¬های افراد با منبع کنترل درونی 44
2-7-5. ویژگی¬های افراد با منبع کنترل بیرونی 45
2-8. پیشینه تحقیق 46
2-8-1. سلامت روان و ایمان 46
2-8-2. ارتباط سلامت روان با شادکامی، سبک¬های دل¬بستگی و منبع کنترل 48
2-8-3. ارتباط ایمان با شادکامی، سبک¬های دل¬بستگی و منبع کنترل 49
2-8-4. تحقیقات ترکیبی 51
2-8-5. فرضیه¬های پژوهش 53
2-1. مقدمه
آنچه از دیرباز سهمى از تلاشهای فکرى اندیشمندان، فیلسوفان، جامعه شناسان و روانشناسان را به خود اختصاص داده، تحقیق و پژوهش در مقوله سلامت روانی است. گذشت قرون و سالها نه تنها از ارج و اعتبار چنین حوزهای نکاسته، بلکه با توجه به الزامهای خاص خود، بر اهمیت آن افزوده است. اکنون در قرن بیست و یکم، انسان مضطرب، افسرده و بحرانزده عصر حاضر بیش از هر زمانى دیگرى نیازمند وجود تعاریف و پژوهشهای علمی در حوزه سلامت روانی میباشد تا از این راه بتواند قدمهای مؤثری در زمینه ارتقای سطح زندگی خویش بردارد. یکی از مهمترین گامها برای شروع یک پژوهش علمی بررسی تعاریف، نظریهها و سایر تحقیقاتی است که در این حیطه صورت گرفته است که در این فصل به آن پرداخته خواهد شد.
2-2. سلامت روانی
2-2-1. تعریف سلامت روانی
بر اساس تعریف دانشنامه آزاد ویکیپدیا، سلامت روانی یا سلامت رفتاری سطحی از بهزیستی روانشناختی یا فقدان بیماری روانی است که گویای حالت روانی شخص به گونهای است که عملکردش در سطح رضایتبخشی از سازگاری هیجانی و رفتاری باشد. از دیدگاه روانشناسی مثبت و یا کلگرایی، سلامت روان ممکن است شامل توانایی فرد برای لذت بردن از زندگی و ایجاد یک تعادل بین فعالیتهای زندگی و تلاش برای دستیابی به انعطافپذیری روانی است.
به گفته سازمان بهداشت جهانی (WHO) سلامت روان شامل بهزیستی ذهنی، خود کارآمدی ادراکشده، خودمختاری، شایستگی، وابستگی بین نسلی و خود شکوفایی معنوی فرد و هیجانی بالقوه، در میان دیگران است. همچنین، WHO بیان میکند که بهزیستی فردی در گروی تواناییهای افراد برای مقابله با استرسهای روزمره زندگی، کار مولد و کمک به جامعه خود میباشد. با این حال، تفاوتهای فرهنگی، ارزیابیهای ذهنی و رقابت حرفهای نظریهها همگی بر چگونگی تعریف سلامت روانی اثرگذار میباشد.
2-2-2. دیدگاههای مربوط به سلامت روان
مکتب روانپریشی
زیگموند فروید
به نظر فروید اکثر مردم به درجات مختلف رواننژند هستند و سلامت روانشناختی یک ایدهآل است نه یک هنجار آماری. به عقیده او، ویژگیهای خاصی برای سلامت روانشناختی ضرورت دارد. نخستین ویژگی هشیاری (خودآگاهی) است؛ یعنی هر آنچه ممکن است در ناهشیاری (ناخودآگاهی) موجب مشکل شود بایستی خودآگاه شود.
به عقیده فروید انسان متعارف کسی است که مراحل رشد روان جنسی را با موفقیت گذرانیده باشد و در هیچیک از مراحل بیش از حد تثبیت نشده باشد. به نظر او کمتر انسانی متعارف به حساب میآید و هر فردی به نحوی نامتعارف است. فروید انسان نامتعارف را به دو گروه رواننژند و روانپریش تقسیم میکند و هسته مرکزی بیماری روانی را اضطراب میداند. به عقیده فروید نوع مکانیزمهای دفاعی مورد استفاده افراد سالم رواننژند و روانپریش متفاوت است. شخص سالم از مکانیزمهای دفاعی نوعدوستی، پیشبینی، شوخطبعی، والایش و سرکوب استفاده میکند (نجات، 1378).
آلفرد آدلر
زندگی به عقیده آدلر «بودن» نیست بلکه «شدن» است. بنابر نظر آدلر فرد برخوردار از سلامت روانشناختی توان و شهامت یا جرأت عمل کردن را برای نیل به اهدافش دارد. چنین فردی جذاب و شاداب است و روابط اجتماعی سازنده و مثبتی با دیگران دارد. فرد دارای سلامت روان مطمئن و خوشبین است و ضمن پذیرفتن اشکالات خود در حد توان اقدام به رفع آنها میکند. سلامت روان به عقیده آدلر یعنی داشتن اهداف مشخص در زندگی، داشتن فلسفهای استوار و مستحکم برای زیستن، مفید بودن برای همنوعان، جرأت و شهامت و قاطعیت، کنترل داشتن بر روی عواطف و احساسات، داشتن هدف نهایی کمال و تحقق نفس، پذیرفتن اشکالات و کوشیدن در حد توان برای حل اشتباهات. فرد سالم به عقیده آدلر از مفاهیم و اهداف خودش آگاهی دارد و عملکرد او مبتنی بر نیرنگ و بهانه نیست. فرد دارای سلامت روان به نظر آدلر روابط خانوادگی صمیمی و مطلوبی دارد و جایگاه خودش را در خانواده و گروههای اجتماعی به درستی میشناسد. فرد سالم در زندگی هدفمند و غایت مدار است و اعمال او مبتنی بر تعقیب این اهداف است. عالیترین هدف شخصیت سالم به عقیده آدلر تحقق «خویشتن» است. فرد سالم مرتباً به بررسی ماهیت اهداف و ادراکات خویش میپردازد و اشتباهاتش را برطرف میکند. چنین فردی خالق عواطف خودش است نه قربانی آنها. آفرینش گری و ابتکار فیزیکی از دیگر ویژگیهای سلامت روانشناختی است. فرد سالم از اشتباهات اساسی پرهیز میکند. اشتباهات اساسی شامل تعمیم افراطی، اهداف نادرست و غیرممکن، درک نادرست و توقع بیمورد از زندگی، تقلیل یا انکار ارزشمندی خود، ارزشهای و باورهای غلط میباشد. فرد سالم دارای علاقه اجتماعی و میل به مشارکت اجتماعی است. چنین فردی سعی در کاستن عقده حقارت خود دارد و به دنبال غلبه و چیرگی بیشتر بر بیجرأتی است (همان).
کارل یونگ
فرایندی که موجب یکپارچگی شخصیت انسان میشود، فردیت یافتن یا تحقق خود است. این فرایند خود شدن، فرایندی طبیعی است. این کیفیت در واقع گرایشی چنان نیرومند است که یونگ آن را غریزه میداند. در انسان فردیت یافته هیچیک از وجوه شخصیت مسلط نیست، نه هشیار و نه ناهشیار، نه یک کنش یا گرایش خاص و نه هیچیک از سنخهای کهن، بلکه همه آنها به توازنی هماهنگ رسیدهاند.
اشخاص فردیت یافته باید از همه نیروهای سایه، چه ویرانگر و چه سازنده، آگاه شوند. باید وجه تاریک طبیعت، جوششهای حیوانی و ابتدایی خود از قبیل میل به ویرانگری یا خودخواهی را دریابند و بپذیرند. این به معنای تسلیم شدن یا رفتن زیر سلطه آنها نیست، بلکه صرفاً پذیرش وجود آنها است.
گام بعدی فرایند فردیت یافتن، ضرورت سازش با دوگانگی جنسی روانی است. مرد باید آنیما (خصوصیات زنانه) و زن نیز آنیموس (خصوصیات مردانه) شان را بیان کنند.
ویژگی دیگر، یکپارچگی خود است. همه جنبههای شخصیت یکپارچگی و هماهنگی مییابند به گونهای که همه آنها بتوانند بیان شوند.
پذیرش ناشناخته و مرموز، ویژگی دیگر این افراد است. اشخاص سالم از شخصیتی برخوردارند که یونگ آن را شخصیت مشترک خوانده است. چون دیگر هیچ جنبه شخصیت به تنهایی حاکم نیست، یکتایی فرد ناپدید میشود و دیگر چنین اشخاصی را نمیتوان متعلق به یک سنخ روانی خاص دانست (همان).
تفرد یعنی تولید و شکوفایی تمامیت بالقوه ذاتی فرد. تفرد مستلزم این است که فرد به کلیت و یکپارچگی برسد. لذا یونگ معتقد است که تعداد خاصی از افراد هر جامعه ناکامل باقی میمانند. تفرد در سادهترین شکل آن عبارت است از تمییز تدریجی «من» یا خودآگاهی از ناخودآگاهی؛ اما یونگ افزایش بیش از حد خودآگاهی را به همان اندازه اندک بودن آن آسیب گونه میداند و از این لحاظ وضعیت متعادلتری را اتخاذ کرده است.
به نظر یونگ سلامت روانشناختی و خودشناسی یکسان هستند. تحقق خود با سه معیار مشخص میشود: نخست، بایستی واپسزنی تخلیه شود، تنشهای بین کنشها و نگرشهای ناخودآگاه و خودآگاه به آرامش مبدل شوند تا فرد بتواند از راه معرفت خود به آرامش درونی برسد. دوم، فرد بایستی بیان نمادین ناخودآگاه را درک کند. سوم، شخص بتواند از طریق ایمان شخصی به نماد یا اسطوره خاصی به خودشناسی نزدیک شود.
هنری موری
به عقیده موری تاریخچه پیشین زندگی فرد به همان اندازه زمان حال و محیط او حائز اهمیت است. موری موضع روانشناختی انسانگرایانه و خوشبینانهای دارد. بهعلاوه به عقیده وی «من» سرکوبگر و مهارکننده نیست. «من» موجب سازماندهی و یکپارچگی رفتار میشود و بخشی از سازماندهی آن نیز برای تسهیل ظهور تکانههای «نهاد» است. به عقیده موری «قدرتمندی من» از تعیینکنندههای بااهمیت سازگاری و سلامت روانشناختی فرد است. هر چه فاصله بین من ایدهآل و من برتر کمتر باشد، سلامت روانشناختی و سازگاری فرد بیشتر خواهد بود. هرگاه که من برتر مسلط شود و من ایدهآل سرکوب شود فرد به بهزیستی جامعهاش خواهد اندیشید.
بهعلاوه موری عقیده داشت که انسان نیاز به «تخیل و خلاقیت» دارد، انسان تمایل به تجسم و ساختن دارد و در صورت موفقیت در تجسم و آفرینش، انسان سالم خواهد ماند. تخیل و آفرینشگری قویترین حالات شخصیت هستند و فردی که اینها را به خوبی ابراز نماید، از لحاظ روانشناختی سالم است. فرد سالم کسی است که در نیازهایش تعارض و کشمکش نداشته باشد.
«فشار» نیرویی است که به طرق مختلف بهزیستی و سلامت انسان را تحت تأثیر قرار میدهد. فشار در نظریه موری همان تعیینکنندههای محیطی رفتار است. به نظر وی بایستی بین اهمیت اشیاء محیط آنگونه که توسط شخص ادراک و تفسیر میشود (فشار بتا) و آنگونه که در واقعیت وجود دارند (فشار آلفا) تفاوت قائل شویم. یکی از معیارهای سلامت روانشناختی در نظریه موری این است که ادراک از محیط از نوع «آلفا» باشد نه «بتا».
به عقیده موری تمام انسانها با شدت و ضعف متفاوت دچار «عقده» هستند؛ اما فقط عقدههای افراطی و شدید موجب نابهنجاری و بیماری میشوند. پس یکی دیگر از معیارهای شخصیت سالم و سلامت روانشناختی در نظریه موری این است که شخص سالم از عقدههای خوشهای (بقایای تجارب و خاطرات پیش از تولد مانند اضطراب از عدم حمایت و بییاوری ...)، عقده مهرطلبی (فعالیتهای منفعل و وابسته در اعمال کلامی و دهانی)، پرخاشگری مهارشده (نیاز به تعریف و تمجید) و عقده پرخاشگری دهانی (مانند فعالیتهای دهانی همراه با پرخاشگری مثل گاز گرفتن در هنگام خشم، تمایلات قوی پرخاشگرانه، نگرش دوگانه در مورد مراجع قدرت، فرافکنی پرخاشگری دهانی مانند دیدن محیط به صورت اشیاء و افراد پرخاشگر و ضربه زننده و لکنت زبان)، عقده طرد دهانی (مانند انزجار و نفرت از فعالیتهای دهانی)، عقده طرد مقعدی (مانند نیاز به پرخاشگری، نیاز به قدرت و استقلال یا جنسیت مقعدی)، عقده نگهداری مقعدی (مانند واکنش دفاعی به دفع و تخلیه)، عقده میزراهی (مانند شهوت میزراهی)، عقده ایکاروس (مانند خودشیفتگی شدید)، عقده اختگی (که عمدتاً نتیجه تخیلات با استناد کودکانه است) مبری است (خدارحیمی، 1374).
مبانی نظری وپیشینه تحقیق سلامت روان و ایمان_1526541387_8826_2718_1927.zip0.00 MB |