فصل دوم پایان نامه،پیشینه،ادبیات پژوهش ،کارشناسی ارشد روانشناسی،مفهوم ،مبانی نظری،مبانی نظری وپیشینه تحقیق مبانی نظری وپیشینه تحقیق رنگ وشخصیت دارای 78 صفحه وبا فرمت ورد وقابل ویرایش می باشد
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: ورد و قابل ویرایش با فرمت .docx
بخش هایی از محتوای فایل پیشینه ومبانی نظری::
مقدمه
رنگ ها از زمان قديم مورد توجه افراد بوده اند. مردم سعي مي كردند كه با استفاده از آنها به زندگي روزمره خود جلا بدهند، مثلاً از آن در تركيب ساختمان استفاده مينمودند. با اين حال كمتر كسي توجه به ذات رنگ و فلسفه وجودي آن و آثارش بر محيط اطراف داشته است. ولي باز هم افرادي بوده اند كه در اين زمينه پيش قدم شده و راه را براي ما هموار ساخته اند.
تا قرن 18 اطلاعات گسترده و قابل قبولي از رنگ ها وجود نداشته وبسياري از مردم بر حسب عادت از آنها استفاده مي كرده اند ولي اين ويژگي بشر است كه نسبت به محيط اطراف خود كنجكاو و سعي در گرداوري اطلاعات بكند. مخصوصاً از قرن 19به بعد كه سيل اطلاعات به سوي مغز و زندگي بشر روانه گشته و آثار تخريبي آن، ايجاد سوالهايي ديگر و اكتشافاتي ديگر و در نتيجه باز هم گسترش دامنه علم ميباشد.
اما خوب است كه بدانيم كه در 100سال اخير،بيشترين اطلاعات در زمينه رنگ ها به دست آمده است:
نخست از تركيب آنيلين وبعدها از طريق مشتقات ذغال و اكسيدهاي متاليك، رنگ را به راحتي به دست آوردند. امروزه از رنگ ها در موارد مختلفي استفاده ميشود. مثلاً در كار تجارت و يا فروشندگي، فروشنده بايد بداند كه كه از چه رنگي براي بسته بندي استفاده كند ويا كدام دو رنگ را در كنار هم در دكوراسيون قرار دهد.او ميداند كه نبايد از رنگ سبز براي بسته بندي شكر استفاده كند، زيرا همان طور كه در فصول بعدي بيشتر توضيح خواهيم داد، رنگ سبز احساس و مزه گس را ايجاد ميكند كه مناسب با شكر شيرين نيست!
زندگي بشر اوليه تحت تأثير دو عاملي قرارداشت كه خارج از كنترل او بودند: شب وروز-تاريكي و روشنايي. شب،وضعي را ايجاد مي كرد كه افراد دست از كار ميكشيدند وكليه فعاليتها مختل ميشد. اما بر عكس در روز يا روشنايي بايد به فعاليت و تكاپو مشغول شده، تنبلي را به كناري زده و دست به كارشد. از همان موقع رنگ آبي متمايمل به تيره رنگ آرامش و عدم فعاليت و رنگ زرد روشن رنگ اميد وفعاليت شناخته شد. چون اعمال بشر اوليه اعم از حمله (قرمز) يا دفاع (سبز) حداقل در كنترل او بودند، لذا اين عوامل و رنگ ها را “مستقل” يا “خود تنظيم كننده” توصيف كرده اند.
در كل سيستم اعصاب بدن را ميتوان به دو دسته تقسيم كرد:1ـ اعصاب مركزي2ـ اعصاب خودكار.
سيستم اعصاب مركزي را ميتوان اندامي دانست كه وظايف فيزيكي و حسي را تا حد آگاهي برعهده دارد در حالي كه وظايف سيستم اعصاب مركزي خودكار محدود به وظايفي است كه در زير آستانه آگاهي صورت ميگيرد مثل ضربان قلب، هضم غذا و…
سيستم اعصاب خودكار از دو شاخه مكمل ديگر تشكيل شده است كه در اساس در مخالفت با يكديگر عمل ميكنند. يكي سيستم اعصاب سمپاتيك و ديگري سيستم اعصاب پاراسمپاتيك. بر اثر تاثيرات فيزيكي (نظير تلاش و كار) يا احساسي و عاطفي(نظير ترس و خشم)، اعصاب سمپاتيك بر اعصاب پاراسمپاتيك غلبه كرده و تعداد ضربان قلب را افزايش ميدهد و يا غيره كه البته به محض اينكه حالت استرس و فشار روحي از بين رفت، اعصاب پاراسمپاتيك تلاش بسياري در برقراري تعادل ميكند.
دركل در پاسخ به اين سوال كه ما چرا رنگ را ميبينيم نظرها و عقايد متفاوتي وجود دارد كه در زير ما مهمترين آنها را بررسي مي كنيم:
هرينگ معتقد است كه “ارغوان بينايي” در شبكيه چشم تحت تأثير رنگ هاي روشن،بي رنگ ميشود ولي وقتي در معرض رنگ هاي تيره قرار ميگيرد دوباره به حالت سابق بر ميگردد.
تشخيص دادن رنگ، هويت آن، نامگذاري آن و هر نوع بازتاب زيبايي شناسي در مورد آن همگي از وظايف پوسته مغزي ميباشد.
تاريخچه رنگ
از روزگاران بسيار دور رنگها همواره پيرامون بشر را احاطه كرده و وي را تحت نفوذ خود در آورده اند. تا پيش از قرن 19 فقط تعدادي رنگ و مواد رنگي شناخته شده بودند به طوري كه استفاده از پارچه هاي رنگي فقط در انحصار ثروتمندان بود. مثلاً براي اين كه يك امپراتور بتواند ردايي به رنگ بنفش بپوشد بايد صد هزاران حلزون زندگي خود را از دست بدهند در حالي كه رعايا ناگذير بودند از لباسهايي با پارچه هاي پنبه اي يا كتاني ساده استفاده كنند. نخست از تركيبات آنيلين وبعدها از طريق مشتقات قطران و زغال و اكسيدهاي متاليك رنگ را به راحتي به دست آوردند.
شخصيت افراد بستگي به محيط اطرافشان دارد يا به معناي ديگر تمامي مردم تحث تأثير اطرافشان هستند و عمل مي كنند. اولين تحقيقات درباره ي رنگ ها در يونان باستان توسط «آريستوتل» انجام گرفت. او نظريه« رنگ ها در اشعه هايي كه خداوند از بهشت فرستاده وجود دارند» را بيان كرد.
اين نظريه ها تا مدت ها مورد قبول بود تا زماني كه فورسيوس اين نظريه ها را بدين صورت بيان كرد: رنگ ها بر وجود شما تأثير دارند و چگونگي انتخاب رنگ توسط شما با آن رابطه مستقيم دارد. مثلاً افراد سالم رنگهايي را بيشتر مي پسندند كه بتواند سلامت جسم وروان آنها را انعكاس دهد.
رنگ ها استفاده هاي زيادي داشته تو دارند و ساليان سال دراز در خدمت مراكز درماني در تمام جهان بوده اند.
اگر رنگ هاي به كار رفته براي تزئين داخلي هواپيما به طرز صحيحي باشد در اين صورت اضطراب هاي ناشي از پرواز حتي در ترسوترين مسافران تا حدودي كمتر شده و فشار عصبي كمتري را در آن ها وارد مي سازد و آنان را با حالت نسبتاً آرامتري به مقصدشان مي رساند.
منشاء و اهميت رنگ:
در اجتماع امروزي كمتر كسي است كه به اهميت رنگ و اثر عميق آن روي انسان ترديد داشته باشد و هر كدام از رنگهاي تفاوت سردي وگرمي و يا خنثي بودن، تأثير رواني مشخصه خود را روي انسان ايجاد ميكند.انسان از همان ابتدا تحت تأثير دو عامل خارج از كنترل قرار داشته است.
رنگي كه با شب تداعي ميشود آبي تيره و رنگي كه با روز به ذهن مي رسد زرد روشن است رنگ آبي تيره، سكون، استراحت و رنگ انفعالي است وزرد روشن رنگ اميد و فعاليت. (ويدا ابي زاده، 1370، ص 69)
اينها عواملي هستند كه انسان را كنترل مي كنند. بي آنكه انسان بتواند گذر شب وروز را مهار كند. بدينگونه است كه رنگ مهمترين عنصر بصري از نظر بار عاطفي و احساسي است و اين رنگ است كه به عنوان عامل اساسي شخصيت هر تركيب زيبا يا نازيبا را مشخص ميكند. به كمك رنگ ميتوان به محيط گرمي يا سردي ونشاط يا غم ارزاني كرد.
با وجود خصوصيات فوق العاده اي كه رنگ دارد غالب اشخاص نسبت به آن كم توجه يا كاملاً بي تفاوت هستند.كافيست به طبيعت نگاه كنيم تا متوجه شويم چگونه با عوض شدن فصول، رنگها نيز تغيير مي كنند وپيوسته تركيبات زيبايي بوجود ميآورد. معيار انسان در تغيير يك تركيب رنگ زيبايي طبيعت است طبيعت منبع الهام در فراگيري هماهنگيهاي صحيح و زيبا است. رنگهاي هيجان انگيز بهاري در مقابل رنگهاي سرد و آرام زمستاني در احساس كاملاً متفاوت در انسان بر مي انگيزند.
(ويدا ابي زاده، 1372، ص79)
صفات رنگ:
هر پديده اي در دنياي بيروني توسط چشم بر ما رسيده در مغز و فكرمان تأثير مي گذارد تاثيرصفاتي را بنا به قاعده عمومي و براي بيان احساس و برداشتمان بر اساس خصوصيات روحي به آنها اطلاق مي كنيم در بيان ويژگي رنگها و تاثيراتي كه بر احساسات و خصوصيات روحي ما مي گذارند صفاتي وجود دارد كه اين صفات بيانگر عكس العمل وتاثير هر رنگ بر روان و زندگي ما ميباشد. به عنوان مثال:زيبا وزشت، ضعيف و قوي، مضحك و جدي، خشن و لطيف، محرك و مسكن، داخلي و خارجي، جديد و قديم، پيرو جوان، تلخ و شيرين و…
بكار گيري اين صفات جنبه مطلق و صحت قطعي ندارد يعني امكان دارد رنگي در نظر يك فرد زيبا با لطيف باشد و در نظر ديگران زشت يا زمخت به نظر آيد، يك رنگ براي كسي ممكن است جالب و گيرا باشد اما براي ديگري معمولي يا بد نما به نظر آيد.
در هر صورتي بخشي از اين صفات بستگي به روحيه، افكار و برداشتهاي افراد مختلف دارد كه علاوه بر خصوصيات ذاتي رنگ ها بر اساس آراء و نظرات عمومي به هر رنگ اطلاق شده و از نظر فرهنگ عمومي جزئي از ويژگي رنگ گشته است. (ويدا ابي زاده، 1370، ص 67)
مثل آبي به عنوان رنگ آرامش دهنده وسمبلي براي آسمان و آب انتخاب شده است مورد ديگر كه بايد در نظر گرفته شود اين است كه بعضي از اين برداشتها مربوط به تاثيرات فيزيولوژيكي افراد بوده و از اين جهت به عنوان صفاتي مورد قبول عموم در جامعه جا افتاده است، مثلاً در رنگ قرمز به دليل خاصيت و ويژگي و تاثيرات به بدن به عنوان يك رنگ محرك شناخته مي شود. (ويدا ابي زاده، 1372، ص 80)
به طور كلي صفات رنگها جزئي از ذات و واقعيت يك رنگ نيست. اين صفات برداشت و علايق ما از دنيايي بيروني ميباشد و اگر در جاييي يا روزي انساني وجود نداشته باشد اين صفات نيز وجود نخواهد داشت.
روانشناسي رنگها:
از روزگاران بسيار دور رنگها همواره پيرامون بشر را احاطه كرده وي را تحت نفوذ خود درآورده اندو چندي بيش نيست كه ما قادر به توليد رنگ و استفاده از آنها شده ايم تا پيش از قرن نوزدهم، فقط تعدادي رنگ ومواد رنگي شناخته شده بوند كه بيشتر آنها را ريشه آبي داشتند گران نيز بودند بطوريكه استفاده از پارچه هاي رنگي ومواد تزئيني فقط در انحصارثروتمندان بود. صدها هزار حلزون، زندگي خود را از دست دادند تا امپراتور روم بتواند روي بنفش خود را به تن كند. در حاليكه رعايايي او ناگزير به پوشيدن پارچه هاي كتاني ساده، پوست يا پشم حيوانات بسنده كنند، فقط در صد سال اخير بوده است كه وضع ياد شده سراپا دگرگون شد. نخست از تركيب آنيلين وبعدها از طريق مشتقات قطران زغال و اكسيدهاي متاليك رنگ را براحتي بدست آوردند (ويدا ابي زاده، 1372ص17)
روانشناسي رنگها وقتي وارد صحنه بازاريابي ميشود بسياري از پژوهش هاي آن در معرض آزمون وخطا قرار ميگيرد. مثلاً يك توليد كننده شكر مي داند كه نبايد محصول خود را در بسته سبز رنگ عرضه كند او مي داندكه بايد شكر خود را در يك بسته آبي رنگ و ياحداقل داراي يك زمينه آبي عرضه كند و به هيچ وجه از رنگ سبز استفاده نكند، به احتمال زياد او دليل اين عمل را نمي داند. دليلش اين است كه احساس فيزيولوژي انسان دررابطه با رنگ آبي، شيرين است اما رنگ سبز احساس كسل را در انسان پديد ميآورد.
شركت هواپيمايي كه مسافرانش حاضر نيستند با شركت هواپيماييي ديگري پرواز كنند ، دليل آن شايد اين باشد كه هواپيمايي شركت مزبور تا كنون سابقه سقوط نداشته اند، يا اينكه بهترين هواپيما را در اختيار دارد يا مهمانداران زن، آن بسيار مودب مي باشند ولي شايد به اين خاطر نيز باشد كه آنها از خدمات يك مشارو شايسته استفاداه كرده اند. در هواپيماهايي كه رنگهاي بكار رفته براي تزئين داخلي كابين به طرز صحيحي انتخاب شده اند در اين صورت اضطراب ناشي از پرواز در ترسوترين مسافران تا حدودي ك متر شده فشار عصبي كمتري بر آنها وارد مي سازدو آنها را با حالت نسبتاً آرامتري به مقصدشان مي رساند.(ويدا ابي زاده 1372.ص18)
Self -regulating
مبانی نظری وپیشینه تحقیق رنگ وشخصیت_1526576957_8889_2718_1386.zip0.00 MB |