فصل دوم پایان نامه،پیشینه،ادبیات پژوهش ،کارشناسی ارشد روانشناسی،مفهوم ،مبانی نظری،مبانی نظری وپیشینه تحقیق ابتلاء،آزمایش وامتحان دارای 37 صفحه وبا فرمت ورد وقابل ویرایش می باشد
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: ورد و قابل ویرایش با فرمت .doc
بخش هایی از محتوای فایل پیشینه ومبانی نظری::
ابتلاء، شناخت و مبانی آن
1-1- تعریف ابتلاء
1-1-1- معنای لغوی ابتلاء
1-1-2. واژههای مرتبط با ابتلاء
1-1-2-1. فتنه
1-1-2-2. امتحان
1-1-2-3. تمحیص
1-1-2-4. تمییز
1-1-2-4-1. نظر
1-1-2-4-2. تَبَیُّن
1-1-3. معنای اصطلاحی ابتلاء
1-2. ارکان ابتلاء
1-2-1. امتحان گیرنده
1-2-2. آزمایش شوندگان
1-2-2-1. طاقت و توان
1-2-2-2. اختیار
1-2-2-3. داشتن ابزار شناخت
1-3. مبانی ابتلاء
1-3-1. خداشناسی
1-3-1-1. مالکیت
1-3-1-2. ربوبیت
1-3-1-3. شرآفرینی
1-3-2. معاد شناسی
1-3-3. انسان شناسی
1-4. شرایط و زمینههای فزونی ابتلاء
1-5. فلسفه و اهداف ابتلاء
1-5-1. اهداف اخلاقی
1-5-1-1. ظهور انسانیت انسان
1-5-1-2. ظهور ملکات اخلاقی
1-5-1-3. ظهور رفتار اخلاقیتر
1-5-1-4. تنبیه و تربیت
1-5-2. هدف اعتقادی
1-5-2-1. اتمام حجت پروردگار
فهرست منابع
ابتلاء، شناخت و مبانی آن
1-1- تعریف ابتلاء
ابتلاء درقرآن با واژههایی از قبیل بلاء، فتنه و امتحان بیان شده است كه بیشترین كاربرد به واژهی ابتلاء وفتنه اختصاص دارد. واژههای دیگری نیز وجود دارند که اختصاص به ابتلاء ندارد لکن در اهداف، مترادف واژه ابتلاء میباشند.
1-1-1- معنای لغوی ابتلاء
ریشهی این كلمه «بلو» در اصل به معنی كهنگی و فرسودگی است. «بلی الثوبُ بلی وبلاءً به معنای لباس وجامه كهنه وفرسوده شده میباشد» به كسی كه مسافرت او را خسته وفرسوده كرده باشد میگویند: «أبلاهُ السفر»، «بلاء» به معنی آزمودن وامتحان كردن هم به كار میرود. «بَلَوته؛یعنی او را آزمودم ومثل این كه از زیادی آزمایش او را خسته وفرسوده كردم.» درزبان عربی گاه از غم واندوه ونعمت نیز به بلاء تعبیرشده ودرعلّت این نام گذاری گفتهاند: «سمی الغم بلاءً من حیث انه یبلی الجسم»، غم از آن جهت كه جسم را فرسایش میدهد بلاء نامیده میشود.
مرحوم طبرسی در این زمینه مینویسد:
«به نعمت ویا خسارت وزیان از آن جهت بلاء میگویند كه در اصل، بلاء آن چیزی است كه به وسیلهی آن حالات انسان از صبر وشكر ظاهر میشود پس به این جهت خداوند انسانها را با نعمتها امتحان میكند تا شكر آنها را ظاهر سازد و همچنین آنان را با شدائد وسختیها میآزماید تا صبر آنان پدیدار گردد و از این راه به ثوابی نائل آیند.»
ابن فارس مینویسد: «بلوی: البلاء واللام والواو والیاء، أصلان؛ أحدهما: إخلاق الشیء والثانی: نوعٌ من الاختبار»، بلوی: با، لام، واو دارای دو معنای اصلی است؛ نخست به معنای فرسوده شدن چیزی و دوم به معنای اختیار وآزمایش است، معنای اخیر دركتب لغوی دیگر نیز آورده شده است.
تكالیف و مسئولیتها هم بلاء نام دارند، «البلاء:التكلیف لانه شاق البدن». چرا که اولاً بدن به راحتی تمایل دارد و تمام تكالیف برای تن وجسم سخت و مشكل است. ثانیاً آنها آزمونهایی از طرف خداوند است «وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ حَتَّی نَعْلَمَ الْمُجاهِدینَ مِنْكُمْ وَالصَّابِرینَ وَ نَبْلُوَا أخْباركُم». والبته ما شما را در مقام امتحان میآوریم تا آنكه در راه خدا جهاد وكوشش دارد وصبر میكند مقامش معلوم سازیم واخبار و اظهارات شما نیز (به مقام عمل) بیازماییم. برخی از لغویون بلاء را به معنی ایجاد ودگرگونی وتحول نیز میدانند. «ان الاصل الواحد فیها هو ایجاد التحول، ای التقلب و التحویل وهذا المعنی ینطبق بجمیع مواردها ومصادیقها من دون ای تجوز او یتكلف فیها واما الامتحان والاختبار والابتلاء... فكل هذه من معانی مجازیه ومن لوازم الاصل وآثاره بحسب الموارد». اصل درواژهی بلاء ایجاد تحول و دگرگونی، به معنی تبدیل شدن وتغییر كردن میباشد و این معنی مطابق است باتمام موارد آن و مثالهای غیر از معنی دچار شدن و كلماتی نظیر امتحان، اختبار و ابتلاء تمام این معانی، مجازی(معناهای ثانوی كلمه) هستند و از لوازم اصل معنا وآثار(كاركردهای فعل) آن هستند كه بنا به موارد (درجملات مختلف) به كار میروند. «وَ لَنَبْلُوَنَّكُم بِشیءٍ مِّنَ الخُوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِّنَ الْأمْوالِ وَ الْأنفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ الصَّابِرین»،و البته شما را به پارهای از سختیها چون ترس وگرسنگی و نقصان اموال و نفوس و آفات زراعت بیازماییم، و صابران را بشارت و مژده بده. «أی نجد تحولاً فی حالاتهم و اختلالاً فی امور معاشهم بعوارض الخوف أوالجوع أو غیرهما». تحول و دگرگونی در حالاتشان و تغییر و پریشانی در کارهای زندگیشان به دلیل ترس، گرسنگی یا غیر این دو ایجاد میکنیم.
گروهی معنای اصلی آن را آزمایش و اختیار (آزمایش کردن) در نظر گرفتهاند و گروهی دیگر معانی اصلی آن را دگرگونی و کهنه شدن میدانند. لذا در معنای اصلی آن اختلاف است.
«ابتلاء» مصدر ثلاثی مزید از باب افتعال از ماده «بلو» است. این واژه و مشتقات آن در قرآن 37 بار در ضمن 34 آیه به کار رفته است. واژه ابتلاء نیز در قرآن در دو معنا به کار رفته است که عبارتند از:
1-کهنه شدن و زایل شدن «یَئادَمُ هَل أدُلُّکَ عَلیَ شَجَرَةِ الخُلدِ وَ مُلکٍ لَّا یَبلی». آیا تو را به درخت جاویدانی و مُلکی زوال ناپذیر راه بنمایم؟ «ملکٌ لایبلی ای لایزول و لایضعف». منظور از ملک زوال ناپذیر زائل نشدن و ضعیف نشدن است.
2-امتحان و آزمایش «فَأمَّا الانسَانُ إِذَا مَا ابتَلَئهُ ربُِّه». امّا انسان، هنگامی که پروردگارش وی را میآزماید، «ای امتحنه». ابتلاء در این آیه شریفه به معنای امتحان و آزمایش کردن است.
میتوان ابتلاء و بلاء را از یک ماده دانست و به آزمایش کردن معنا نمود. امّا تفاوتی که بلاء و ابتلاء دارند این است که «فی الإبلاء توجّه مخصوص الی جهه صدور التحویل من الفاعل و نظر خاصّ الی قیامه به-وفی الابتلاء توجّه مخصوص الی صدور الفعل بالطّوع و الرغبه و الاراده الخاصه». در بلاء توجه به جهت انجام دهنده دگرگونی معطوف است و به برپا کننده آن توجه میشود ولی در ابتلاء توجه به این جهت است که جریان فعل با رضایت و میل و اختیار میباشد.
1-1-2. واژههای مرتبط با ابتلاء
خداوند در قرآن موضوع ابتلاء را با تعابیر دیگری هم آورده است و فرهنگهای لغت نیز درباره واژههای مترادف ابتلاء تعاریفی را بیان کردهاند از جمله مهمترین واژههای مترادف با ابتلاء عبارتند از:
1-1-2-1. فتنه
فتنه از ریشه فَتَنَ میباشد که در کتب لغت معانی متعددی دارد و در قرآن نیز در پانزده معنا به کار رفته است اما ما معنایی را که مترادف با ابتلاء میباشد را ذکر میکنیم. طریحی در کتاب مجمع البحرین مینویسد: «الفتنه؛ الابتلاء و الامتحان»، فتنه به معنای ابتلاء و امتحان است. «أحَسِبَ النَّاسُ أن یُترکُوا أن یَقُولُوا ءَامَنَّا وَ هُم لَا یُفتَنُون»، آیا مردم پنداشتهاند که چون بگویند: ایمان آوردیم، رها شوند و دیگر آزمایش نشوند؟ این معنای فتنه از جمله «فَتنتّ الفِضَه والذهب» گرفته شده است. برای جدا نمودن ناخالصیهای طلا و نقره این دو را در آتش میگدازند تا سره از ناسره تفکیک شود و چون آزمودن هم ملازم با گداخته شدن در سختیها است، به این مناسبت این کلمه در این معنی استعمال شده است. ابن ابی الحدید مینویسد:«فتنه گاهی بر مصیبت و بلاء که به انسان میرسد اطلاق میشود و گاهی بر اختیار و امتحان و گاهی هم بر سوزاندن و زمانی بر گمراهی و ضلالت، اما اصل کلمه فتنه به معنی اختیار و امتحان است و اعتبارات دیگر به آن برمی گردد». أزهری و غیر او از لغویون نیز گفتهاند که جامع و ماحصل معنای فتنه ابتلاء و امتحان میباشد. «جِماع معنی الفتنه فی کلام العرب الابتلاء و الامتحان». صاحب تفسیر المنار مینویسد: «از زمانهای دور مشهور شد که فتنه به معنای پراکنده کردن شر درمیان مردم است و بنابراین استعمالات غریبی هم پیدا کرده بود. این کلمه زمانی به جنگ و گاهی به شیطان نسبت داده میشد و لذا شیطان را به فنّان توصیف نموده بودند لکن اینها معانی فرعی کلمه بوده و معنای اصلی کلمه امتحان و آزمایش است».
در روایتی از ابن زید در تفسیر آیه«وَاعلَمُوا أنَّمَا أموَالُکُم و أولَادُکُم فِتنَه» آمده است: «قال فتنه، الاختیار و قرأ قول الله تعالی «وَ نَبلُوکُم بِالشَّرِّ وَالخَیرِ فِتنَهً»». فتنه به معنای اختیار است، و به این آیه استناد کرد؛«شما را با شر و خیر امتحان میکنیم».
در نتیجه میتوان گفت فتنه، امتحانی است از جانب خداوند، تا افراد بر طبق آنچه که در عمل ظاهر میسازند عذاب و پاداش داده شوند و نه براساس علم ازلی.
.علی اکبرقرشّی بنایی، قاموس قرآن، تهران، دارالكتب الاسلامیه، 1384 ش.،ج 1،ص 229
. حسين بن محمد راغب اصفهاني، ترجمه وتحقیق مفردات الفاظ قرآن، ترجمه: سید غلام رضا خسروی حسینی، تهران، مرتضوی، 1381 ش، ج 1، ص 309.
. محمد بن مكرم ابن منظور، لسان العرب المحيط، دارالسان العرب ودارالجیل، 1408 ه.ق و1988م، ج 1، ص 264.
. حسين بن محمد راغب اصفهاني، همان، ج 1، ص 309.
. همان، ص 59.
. مترجمان، ترجمهي تفسير مجمع البيان، تهران، فراهانی، 1360 ش، ج11، ص268.
. أبي الحسين احمد بن فارس بن زكريا، الرازي، معجم مقاييس اللغه، قم، مركز دراسات الحوزه والجامعه، 1387 ش، ص117.
. سعيد، الخوري الشرتوني، أقرب الموارد في فصح العربيه والشوارد، تهران، دارالاسوده للطباعه والنشر، 1374 ش و 1416 ه.ق، ج1،ص203.
.احمد رضا، معجم متن اللغه، دارمكتبه الحیاه، 1377 ه.ق، 1958م، ج 1، ص348.
. حسين بن محمد راغب اصفهاني، همان، ج 1، ص310.
.محمد،31.
.حسن مصطفوي، التحقيق في كلمات القرآن الكريم، تهران، الناشر مركز آثار العلامه المصطفوی، 1385 ش، ج 1، ص 335.
. بقره، 155.
. حسن مصطفوی، همان، ج 1، ص 336.
. محمدباقر محقق، دائرة الفرائد در فرهنگ قرآن، تهران، بعثت، بیتا، ج 3، ص 458.
. طه، 120.
. محمد حسین شیرازی، تفسیر تبیین القرآن، بیروت، دارالعلوم، 1423 ه.ق، ج 1، ص 332؛ محمدبن مرتضی کاشانی، تفسیر المعین، ج2، ص 833.
. فجر، 15.
. محمدبن علی شوکانی، فتح القدیر، دمشق، بیروت، دارالكلم الطیب، 1414 ه.ق، ج 5، ص 533؛ محمدبن حبیب الله سبزواری نجفی، ارشادالاذهان الی تفسیر القرآن، ج1، ص 599.
. حسن مصطفوی، همان، ج 1، ص 337.
. ابوالفضل ابراهیم ابن جیش تفلیسی، وجوه قرآن، ص 216.
. فخرالدین الطریحی، مجمع البحرین، تهران، المكتبه المرتضویه، 1375 ش، ج 6، ص 293.
. عنکبوت، 2.
. أبی منصور بن احمد الأزهری، تهذیب اللغه، بیروت، لبنان، داراحیاء التراث العربی، بیتا، ج 14، ص 211.
. عبدالحمید بن هبه الله ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1387ه.ق و1967م، ج 18، ص 248.
«الفتنه لفظ مشترک فتاره تطلق علی الجائحه و البلیه تصیب الإنسان و تاره تطلق علی الاختیار و الامتحان تاره تطلق علی الإحراق و تاره تطلق علی الضلال أن أصل اللفظه هو الاختیار و الامتحان و أن الاعتبارات الأخری راجعه إلیها».
. أبی منصور بن احمد الأزهری، همان، ج 14، ص 211.
. محمد رشید رضا، تفسیر القرآن الحکیم(الشهیر بتفسیر المنار)، بیروت، دارالفكر،1303 ش و1342 ه.ق، ج 9، ص 220.
«فقد اشتهر من عهد بعید فیما أظن أن معناها اغراءالشربین لناس و أراهم یتناقلون استعمال قول تعالی(الفتنه أشد من القتل) بهذاالمعنی، و له أصل فی استعمال العرب فانها تطلق علی الحرب و یوصف الشیطان بالفتان...».
. انفال، 28.
. انبیاء، 35.
جلال الدین سیوطی، الدرالمنثور فی تفسیر المأثور، قم، كتابخانة آیت الله مرعشی نجفی، 1404 ه.ق، ج 3، ص 178.
ابتلاء_1529169061_12252_2718_1716.zip0.00 MB |