فصل دوم پایان نامه،پیشینه،ادبیات پژوهش ،کارشناسی ارشد روانشناسی،مفهوم ،مبانی نظری،تحليل پوششي دادهها دارای 20 صفحه وبا فرمت ورد وقابل ویرایش می باشد
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
بخش هایی از محتوای فایل پیشینه ومبانی نظری::
تعريف تحليل پوششي دادهها
اين روش در ابتدا با تز دکتري رودز مطرح شد که در آن پيشرفت تحصيلي مدارس امريکا در سال 1978 مورد ارزيابي قرار گرفته بود که در همين راستا اين تکنيک براي رتبهبندي دانشکدههاي اقتصاد انگلستان نيز مورد استفاده قرار گرفت که اساس آن بر اساس مدلي بود که فارل در سال 1957 براي ارزيابي کارايي با استفاده از روشهاي غير پارامتري مطرح کرده بود. چارنز رودز و کوپر مدل اوليه فارل راکه چند ورودي و يک خروجي داشت را توسعه دادند و نام آن را CCR گذاشتند و در سال 1984نيز مدل BCC توسط بنکر، چارنز و کوپر ارائه شد. (آزادي و فتائي، 1389 : 22)
تعريف تحليل پوششي دادهها: تکنيکي جهت محاسبه کارايي نسبي يک مجموعه از واحدهاي تصميم گيرنده در مقايسه با يکديگر با استفاده از يک برنامه رياضي ميباشد.
تعريف ورودي: در تحليل پوششي دادهها عاملي است که با افزايش آن با حفظ تمام عوامل ديگر کارايي کاهش يافته و با کاهش آن با حفظ تمام عوامل ديگر کارايي افزايش مييابد.
تعريف خروجي: در تحليل پوششي دادهها عاملي که با افزايش آن با حفظ تمام عوامل ديگر کارايي افزايش يافته و با کاهش آن و با حفظ تمام عوامل ديگر کارايي کاهش مييابد.
واحدهاي تصميم گيرنده (DMU): واحدهايي هستند که يکسري ورودي را دريافت و پس از فرايند خروجي خارج ميکنند.
(کيم و لي، 2011 : 57)
2-1-17- مدلهاي تحليل پوششي دادهها
در روش DEA براي هر يك از واحدهاي غيركارا، يك واحد كارا يا تركيبي از دو يا چند واحد كارا به عنوان مرجع و الگو معرفي ميگردند. از آنجائيكه اين واحد مركب (تركيب دو يا چند واحد كارا) ضرورتاً در صنعت وجود نخواهد داشت، به عنوان يك واحد مجازي كارا شناخته ميشود. يكي از مزاياي DEA يافتن بهترين واحد مجازي كارا براي هر واحد واقعي (چه كارا و چه غير كارا) ميباشد. چنانچه واحدي كارا باشد، مجموعه مرجع آن واحد مجازي كارا خود اين واحد خواهد بود. سهم هر يك از واحدهاي كارا در تشكيل واحد مجازي كارا براي يك واحد غيركارا بستگي به وزن (λ1 , λ2 ,... λn) λ دارد كه توسط روش DEA براي هر يك از بنگاههاي كارا محاسبه و ارائه ميشود. (شعباني و همکاران، 1389)
تکنيک DEA داراي چهار مدل اصلي ميباشد:
1- مدل بازگشت به مقياس (CRS): اين مدل که اولين روش DEA است، توسط چارنز، کوپر و رودز در سال 1978 ارائه شد. اين مدل را برخي اوقات با حروف CCR ميشناسند که برگرفته از نام اين سه پژوهشگر است. در اين مدل با تغيير يك واحد در وروديها، خروجيها نيز با نسبت ثابت (كاهشي يا افزايشي) تغيير ميکنند. در واقع شيب تابع توليد در اين مدل ثابت است.
2- مدل بازگشت به مقياس متغير(VRS) : اين مدل توسط بانكر، چارنز و كوپر در سال 1984 ارائه شد و اغلب با حروف BCCشناخته ميشود. اين مدل در مواقعي استفاده ميشود كه مقياس گذاري يكسان بالاتر و پائينتر از حداكثر مقداري كه براي هر يك از وروديها و خروجيها مشاهده شده است، امكانپذير نباشد. در اين مدل با تغيير يك واحد در وروديها، خروجيها با نسبت متفاوتي تغيير ميكنند. اين تغيير ميتواند كاهشي يا افزايشي باشد. شيب تابع توليد در اين مدل متغيير است.
3- مدل بازگشت به مقياس افزايشي(IRS) : در اين مدل با تغيير يك واحد در وروديها، خروجيها با نسبت افزايشي تغيير ميكنند. شيب تابع توليد در اين مدل افزايشي است و بنابراين گاهي كارائي تكنيكي ورودي محور بيشتر از كارائي تكنيكي خروجي محور است و بالعكس.
4- مدل بازگشت به مقياس كاهشي(DRS) : منظور از بازگشت به مقياس كاهشي اين است كه با تغيير يك واحد در وروديها، خروجيها با نسبت كاهشي تغيير ميكنند. شيب تابع توليد در اين مدل كاهشي است. (قيصري، 1386)
هر كدام از مدلهاي فوق داراي دو جهت مطالعه(خروجي محور – ورودي محور) هستند. مفهوم خروجي محور اين است كه به چه ميزان بايد خروجيها را با ثابت نگهداشتن ميزان وروديها افزايش داد تا واحد مورد نظر به مرز كارائي برسد. يعني بدون نياز به عوامل توليد بيشتر، ميتوان توليد را به اين ميزان افزايش داد. مفهوم ورودي محور اين است كه به چه ميزان بايد وروديها را با ثابت نگهداشتن ميزان خروجيها، كاهش داد تا واحد مورد نظر به مرز كارائي برسد. (جاکوبس، 2006)
2-1-18- تحليل پوششي دادهها و محاسبه کارائي
همه تكنيكهاي محاسبه كارايي بر اساس تابع توليد عمل ميكنند. تابع توليد تابعي است كه بيشترين ستاده ممكن را به ازاي هر نهاده در يك سازمان مشخص ميكند. در حالت كلي روشهاي تعيين تابع توليد به دو دسته روشهاي پارامتري و روشهاي غير پارامتري تقسيم ميشوند. در روشهاي پارامتري كه در علم اقتصاد مورد استفاده قرار ميگيرد ابتدا يك فرم تابعي براي تابع توليد در نظر گرفته ميشود و سپس با استفاده از مقادير ورودي و خروجي پارامترهاي مجهول تابع برآورد ميشود. در روشهاي غير پارامتري هيچ فرم تابعي پيشفرض براي تابع توليد در نظر نميگيريم و تابع توليد بوسيله خود واحدها تعيين ميشود.
پیشینه-ومبانی-نظری-تحقیق-تحليل-پوششي-دادهها_1525086773_7821_2718_1567.zip0.00 MB |