فصل دوم پایان نامه،پیشینه،ادبیات پژوهش ،کارشناسی ارشد روانشناسی،مفهوم ،مبانی نظری،مبانی نظری وپیشینه تحقیق مبانی نظری وپیشینه تحقیق تعاریف ومفاهیم سلامت روان وتاریخچه آن دارای 19 صفحه وبا فرمت ورد وقابل ویرایش می باشد
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: ورد و قابل ویرایش با فرمت .docx
بخش هایی از محتوای فایل پیشینه ومبانی نظری::
فصل دوم
پيشينه تحقيق و پايه هاي نظري
1-2 پيشينه نظري تحقيق
2-1-1 مفهوم سلامت روان
2-1-2 تاريخچه سلامت روان در جهان
2-1-3 تاريخچه سلامت روان در ايران
2-1-4 مفهوم سلامت روان از ديدگاه هاي مختلف
2-1-5 سلامت روان از نظر مكاتب
2-1-6 اصول سلامت روان
2-1-7 هدف ايجاد سلامت روان
2-1-8 مكانيزم هاي دفاعي و نقش آن در سلامت روان
2-1-9 جمع بندي
2-2 پيشينه عملي تحقيق
2-2-1 همه گير شناسي در ايران
2-2-2 بررسي همه گير شناسي در جهان
پيشينه نظري تحقيق
2-1-1 مفهوم سلامت روان
Mental healt : فرهنگ روانپزشكي كمپل اين اصطلاح را در احساس رضايت بهبود رواني و تطابق كافي اجتماعي با موازين مورد قبول هر جامعه تعريف كرده است.(پورافكاري 1373)
اما براي اين اصطلاح از سوي صاحب نظران تعاريف ارائه شده است بطور مثال:
كارل منينجر: سلامت روان را سازش فرد با جهان اطرافش با حداكثر امكان به طوري كه باعث شادي و برداشت مفيد و مؤثر گردد، تعريف مي كند.
واستون: رفتارهاي عادي را كه از سوي افراد عادي سر مي زند را نشانه اي از سلامت رواني مي داند.
كينز برگ: سلامت روان را تسلط و مهارت در ارتباط صحيح با محيط به ويژه در سه فضاي مهم زندگي، عشق ، كار و تفريح مي داند. به نظر وي استعداد يافتن در ادامه كار، داشتن محيط خانوادگي خردسند، فرار از مسائلي كه با قانون درگيري دارد، لذت بردن از زندگي و استفاده درست از فرصتها ملاك تعادل و سلامت روان است. (ميلاني فر 1370)
سازمان بهداشت جهاني سلامت روان چنين تعريف مي كند«سلامت رواني در درون مفهوم كلي بهداشت جاي مي گيرد و سلامت رواني يعني توانايي كامل براي ايفاي نقشهاي اجتماعي رواني و جسمي بهداشت تنها نبود بيماري با عقب ماندگي نيست (حمزه گنجي 1376)
انجمن كانادايي بهداشت رواني سلامت روان را در سه قسمت تعريف كرده است:
به نظر مي رسد كه هر تعريف گوشه هايي از واقعيت را به همراه دارد و تعريف هاي سازمان جهاني بهداشت و انجمن بهداشت رواني كانادا جامعتر باشد.(احمدون 1382)
2-1-2 تاريخچه سلامت و روان در جهان
مسئله بيماريهاي رواني و سلامت روان يكي از مسائلي است كه از زمان پيدايش بشر وجود داشته و هميشه مورد توجه قرار گرفته است. اين مسئله از زماني كه بشريت زندگي اجتماعي را شروع كرد بيشتر نمايان شده است. (ميلاني فر 1370)
در طول تاريخ براي بيماري هاي رواني نامهاي مختلفي ذكر شده و تا قبل از ميلاد مسيح رفتار جنون آميز به عنوان تنبيهي بود كه در مقابل توهين به خدايان صورت مي گرفت و همچنين واژه جن زده در مورد اين بيماران تاريخ كهن دارد كه براي درمان آن از سحر و جادو استفاده مي شده كه هنوز هم اين نگرش غلط در بسياري از كشورهاي و بخصوص مناطق روستايي وجود دارد.(فخريان، فولادي 1375)
در زمينه درمان بيماريهاي رواني و اعتقاد به مباني عضوي بيماريهاي رواني قديمي ترين اطلاعاتي كه در دست است مربوط به تمدن قديم مصر و دوران ايمهوتپ مصري است كه به عنوان مظهر حرفه پزشكي در دو هزار سال قبل از بقراط شناخته مي شود.
اما اولين پزشكي كه به طبيعت آدمي و بيماريهاي رواني از ديدگاه علمي نگريست و در حقيقت او را بايد پدر علم پزشكي به حساب آورد بقراط (377-460 ق-م) بود. (محرري 1373)
بقراط بيماريهاي رواني را ناشي از عدم تعادل اخطاط چهارگانه (سودا، صفرا، خون، بلغم) مي دانست.
او مغز را به عنوان عامل هوشياري و مهمترين عضو بدن مي دانست و حملات صرع را علت آسيب مغزي مي دانست. او همچنين درباره افسردگي، حالات گم گشتگي، ترسهاي غير منطقي روان پريشي و هيستري مطالبي نگاشته است.(فخريان، فولادي 1375)
در مورد نظريات بقراط بايد گفت كه او به طور كلي از دخالت دادن جن و جن شناسي در امر پزشكي خود را به دور مي داشت. و در زمينه بيماريهاي رواني به گفته فيثاغورت كه مغز را مركز فرماندهي و مسئول خوشي ها و ناخوشي ها مي دانست صحه گذاشت. افلاطون (347-429 ق.م) بدين موضوع توجه كرده بود كه رفتار بشريت تأثير و نتيجه احتياجات جسماني و غرائز اوست. ارسطو در دنباله نظريه بقراط درباره اخلاط چهارگانه براي هر كدام از آنها يك سلسله ويژگيهاي رواني قايل مي شد و بالاخره جالينوس با توجه به فرضيه هاي كه درباره علم تشريح وضع نمود بدين نكته رسيد كه بيماري دماغ موجب بروز اختلال و يا بيماري هاي رواني است.
بالاخره با مرگ جالينوس در سال 201 ميلادي روزگار تيره و تار علم امراض دماغي آغاز گرديد و نظريات بقراط و پيروان او در يونان و روم كه در حقيقت بسياري از نظريات امروزي ما در باره ناخوشي ها رواني پيش بيني كرده بود در ميان ابرهاي سياه موهومات و خرافات ناپديد كرد و بيشتر پزشكان دوباره به روشهاي جن گيري و طلسم و مانند آن بازگشتند. اين امر در تمام قرون وسطي ادامه داشت تا اينكه از اواخر قرن 15 ميلادي جنبشهاي افشاگرانه بر عليه جن و جن گيري و جادو و طلسم بوسيله باراكوس (1541-1493 م) جان وير (1588-1515 م) و ويرجينيا اسكات (1599-1538 م) آغاز و به دنبال آن اكتشافات و پيشرفتهاي علمي روشنگر همه جنبه هاي پزشكي از جمله روانپزشكي گرديد (محررّي، 1376)
در ادامه همين تلاشها در قرن 17 ارتباط بين جسم و روان و محل اين ارتباط در سلسله اعصاب مورد بحث قرار گرفت و در كارت و مالپكي و … مراكزي براي اين ارتباط تعيين كردند.
Karl menniger
Watson
Kinsberge
Im hotep
مبانی نظری وپیشینه تحقیق سلامت روان در ایران وجهان_1526541112_8825_2718_1733.zip0.00 MB |