فصل دوم پایان نامه،پیشینه،ادبیات پژوهش ،کارشناسی ارشد روانشناسی،مفهوم ،مبانی نظری،مبانی نظری وپیشینه تحقیق مبانی نظری وپیشینه تحقیق روان درماني تفكرات غير منطقي و اضطراب دارای 32 صفحه وبا فرمت ورد وقابل ویرایش می باشد
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: ورد و قابل ویرایش با فرمت .docx
بخش هایی از محتوای فایل پیشینه ومبانی نظری::
مقدمه
در اين بخش زمينه اي بر روان درماني و تئوري ها و تحقيقات انجام شده در رابطه با مسئله تحقيق (ارتباط تفكرات غير منطقي با بروز حالات اضطراب) مورد بحث قرار ميگيرد.
بشر در ابتدا امراض رواني را پديده اي ماورا الطبيعه مي دانست و از طريق جن گيري به درمان امراض مي پرداخت. مثلا جمجمه را سوراخ مي كرد و روح پليد را آزاد مي كرد.
بقراط (460 تا 370 قبل از م) با تئوري هاي تازه خود اساس اين علم را پايه ريزي كرد. او مركز فعاليت هاي بشر را مغز مي دانست و اختلال در آن را سبب بروز اعتراض رواني او حمام، رژيم غذايي، گرفتن خون و موسيقي را علاج بيماري هاي رواني مي دانست.
تلاشي كه از زمان بقراط شروع شده بود به وسيله آريتوس Aritus و سورانوس Soranus ادامه يافت اما با مرگ يكي ديگر از علماي آن زمان به نام گالن Gallen (110-130 ق.م) متوقف ماند.
دانشمندان و حكما حالات نوروتيك را از روزگاران باستان مي شناخته اند ملاي رومي در مثنوي قصه كنيزكي كه دچار سوداي عشق شده بود را مي گويد كه چگونه ناكامي و محروميت حالاتي از بيماري رواني را در او ايجاد كرده بود. طبيب الهي با پرستش و پاسخ نخست از ممالك شهرها و كوي و برزن نام مي برد تا به ديار معشوق مي رسد و سپس نام معشوق را جستجو مي كند و با تدبير حكيمانه كنيزك را درمان مي كند.
بيانات دانشمندان اسلامي چون بوعلي سينا درباره ادراك، احساس، عواطف كه براي تبين آنها از زير بناي زيستي استفاده هاي دقيقي انجام شده و متاسفانه به دليل عدم آگاهي دانش پژوهان مسلمان و يا شايد سهل انگاري آنان ناديده گرفته شده است ميدان بزرگي از تحقيق را در اين زمينه پيش رو قرار مي دهد.
در قرن شانزدهم شخصي به نام وايوز Vives يك قرن قبل از هايز و سه قرن قبل از فرويد درباره افكار و تاثير عواطف بر آن بحث مي كرد و اين نوشته ها شباهت بسياري با نوشته هاي فرويد دارد. پاراسلوس Paraceluses و واير Weyer نيز سعي بر جدائي روان شناسي طبي از الهيات كردند.
در قرن نوزدهم هر چند در زمينه آناتومي و فيزيولوژي اعصاب پيشرفت محسوسي روي داد هنوز توسعه روان شناسي در اختيار فلاسفه اي چون: بيكن (قرن 17) دكارت قرن 18 هابز، مالبوانش و اسپينوزا بود.
در1796 م. ويليام توك Tuke بيمارستاني در انگلستان ترتيب داد و فيليپ پينل pinel در قرن 18 رياست بزرگترين رواني فرانسه را به عهده گرفت و فرايك Fricke در سال 1795 در آلمان گامهايي در همين زمينه برداشت بنجامين راش Rash نيز در سال 1800 در آمريكا به اقدامات مشابهي دست زد.
ظهور مسمريزم Mesmerism در قرن نوزدهم و شناخت هيپنوتيزم در ايجاد پيسكوآناليز و تئوري هاي جديد شخصيت تاثير بسزايي داشت.
شاركو و برنهايم به منظور تحقيق و درمان از روش هيپنوتيزم كمك گرفتند. پيرژانه Janet نيز با تحقيق در زمينه «از هم گسيختگي شخصيت» به پيشرفت اين زمينه كمك كرد.
روان درماني از سه جريان تاريخي ريشه مي گيرد:
با وجود انكه بشر از ديرباز به نقش سازنده و پر اهميت روابط كلامي در تغيير طرز فكر، احساس و رفتار آدميان واقف بوده و هميشه اين شيوه را در ترغيب افراد به انجام اموري كه مقبوليت اجتماعي داشته است به كار مي داشته معهذا بايد روان درماني را به معنايي كه امروز در روان شناسي باليني مطرح است دانشي نوخاسته دانسن گرچه پينل در قرن 18 با سعي در شناخت هر چه بيشتر بيماران روحي و ايجاد روابط انساني با آنان اصول روان درماني را تا حدودي منظور داشت و با وجود انكه در همان قرن مسمر (Mosmer) پديده رواين هيپنوتيزم را در درمان بعضي از ناراحتي ها به كار بست. معهذا بايد اواخر قرن نوزدهم را سالهاي آغاز كاربرد منظم تكنيك هاي روان شناسي در درمان بيماري هاي رواني بدانيم. شاركو (Charcot) با كاربرد هيپنوتيزم و برونر با تشويق و ترغيب بيماران به بيان آزادانه آنچه در درون دارند و فراهم داشتن محيطي كه در آن بيمار بتواند بدون بازداري هاي گوناگون آنچه مي خواهد بگويد فصل جديدي را در درمان بيماري هاي رواني گشودند. فرويد كه تحت تاثير افكار شاركو و برونر بود و خود نيز مدتي هيپنوتيزم را در موارد معيني بهع كار برده بود با مطالعه دقيق روش هاي پيشنهادي اين دو و تجربياتي كه خود اندوخته بود مكتب روان كاوي را بنياد نهاد. نهضت او انگيزه اي بود براي روان شناسان اروپائي و امريكائي كه فصول جديدتري بر كتاب روان درماني بيفزايد و مكاتب نويني را پيشنهاد نمايند (اخوت،1335)
همزمان با فرويد پاولف به قوانيني كه حاكم بر ضوابط پاسخ ها و محرك هاي محيطي بود دست يافت. او نشان داد كه چگونه سگها را مي توان در وضعيتي قرار داد كه باعث بروز رفتار نوروتيك گردد. پاولف بعدا از يافته هاي خود در مورد بيماري هاي رواني استفاده كرد. ثورندايك واتسون و اسكينر در مورد يادگيري و شرطي شدن تحقيق كردند و قوانين يادگيري و شرطي هاي عاملي را بيان كردند. و نحوه يادگيري رفتار غير عادي را بيان كردند. راجرز (Rogers)به مفهوم «خود» توجه كرد و مزلونيازهاي انساني را مورد تاكيد قرار داد و فرانكل اشكال انسان را نداشتن معنايي در زندگي دانست.
مدل درمان علمي ابتدا بيشتر در پزشكي و به وسيله روان پزشكان انجام ميگرفت. ولي از اواسط قرن اخير در رشته هاي ديگري مثل روان شناسي باليني نيز پديد آمد.
روان درماني به عنوان نوعي درمان براي انواع مختلف مشكلات عاطفي و رفتاري به كار رفت. (احمد احمدي 1363).
در روان پزشكي تعدادي نظريه ها يا الگوها به عنوان مدل براي توجيه رفتار انسان مورد استفاده قرار مي گيرند. هر نظريه سبب شناسي روش درماني مطابق خود را دارد كه بر مدلهاي توضيحي اساسي مختلف رفتار مبتني است. مثلا درمان هاي بيولوژيك اساسي بيولوژيك براي رفتار قائل است و مداخله هاي مطابق آن درمان هاي بيولوژيك، نظير پسيكوف فارماكونويژك و الكتروشوك درماني را در بر مي گيرد. ساير درمان ها رفتار را از ديدگاه هائي غير بيولوژيك مي بينند. و مداواهايي مطابق آن به طور كلي اصطلاحاً روان درماني ناميده مي شود. (كاپلان و سادوك 1990).
مبانی نظری وپیشینه تحقیق روان درماني تفكرات غير منطقي و اضطراب_1526577090_8891_2718_1276.zip0.00 MB |