فصل دوم پایان نامه،پیشینه،ادبیات پژوهش ،کارشناسی ارشد روانشناسی،مفهوم ،مبانی نظری،مبانی نظری وپیشینه تحقیق مبانی نظری انگیزش و تصمیم گیری مدیران دارای 65 صفحه وبا فرمت ورد وقابل ویرایش می باشد
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: ورد و قابل ویرایش با فرمت .docx
بخش هایی از محتوای فایل پیشینه ومبانی نظری::
- چند م- جايگاه مديريت:
2- ويژگيهاي شغلي و نقشهاي مديران:
الف - نقش ارتباطي :
ب - نقش اطلاعاتي:
ج ج- خصوصيات و ويژگيهاي فردي مديران:
ارزش ها:
تواناييهاي مديران:
تحصيلات:
تجربيات:
3- توان فيزيكي:
4-4- توان ذهني:
تاريخچه تصميم گيري
تصميم با كيست:
ب برنامه ريزي بس است ، تصميم گيري را آغاز كنيد:
تصميمگيري با چشمان باز:
رقابت بر مبناي تحليل:
چيرگي بر دودلي:
دامهاي پنهان تصميمگيري:
مهارت هاي مدير:
- مهارت فني
- مهارت انساني:
3- مهارت نظري
اجزاي موثر در مهارت انساني:
1- درك رفتار گذشته
2- پيش بيني رفتار آينده
3- هدايت، كنترل و تغيير رفتار آينده:
سبك هاي عمده مديري شبكه مديريت:
نظريه هاي انگيزش:
- نظريه هاي محتوايي:
نظريه سلسله مراتب نيازها:
نظريه انگيزش و بهداشت رواني:
نظريه دو ساحتي انسان:
كنترل:
.م مفهوم و اهميت كنترل:
نمودار 2- 4 رابطه ميان كنترل و ساير وظايف مديريت
تعاريف كنترل:
) تکریم اربا ب رجوع:
مدیریت از دیدگاه امام علی (ع):
موقعیت جغرافیایی و تاریخی شهر مقدس مشهد
فــهرست منــابــع
- جايگاه مديريت:
اهداف هر سازمان فلسفه وجودي آن سازمان محسوب ميشوند. به منظور تحقق هدفها نياز به يك تلاش گروهي است. پيچيدگي كار جمعي است كه مديريت نظامگونه را بوجود آورده است. اثربخشي و كارايي به عنوان دو هدف مهم در همه سازمانها نيازمند تدابيري است كه مديران آنها را اتخاذ مينمايند. از طرفي محدوديت منابع و تغييرات محيطي در عرصههاي مختلف داخلي و خارجي اهميت مديريت را بيش از پيش مشخص مينمايد. مديريت در بسياري از كشورهاي در حال توسعه حائز اهميت شاياني است. بررسي كارشناسان توسعه اقتصادي نشان داده است كه فراهم نمودن تكنولوژي و پول، به تنهايي توسعه و رشد را پديد نميآورد. تا زماني كه نياموزيم چگونه ميتوان از منابع انساني به درستي استفاده كرد و آنها را مديريت نمود، تكنولوژي و تبعات آن بيهوده و گاه دست و پاگير است.عدهاي معتقدند مديريت با فرد متولد ميشود، رفتار مديران ذاتي است و قابل آموزش نيست. در مقابل عدهاي معتقدند، مديريت اصول دارد و برپاية اين اصول ميتوان علم و دانش مديريت را نيز، تشريح كرد. اين اصول و فنون در موقعيتي مشابه، كاربردهاي مشابه دارند، لذا اكتسابي و قابل آموزشدهي و آموزشگيري هستند. بطور كلي ميتوان گفت مديريت حرفه است، چون مديران موفق مهارتهاي مورد نياز كه قابليت آموزش را دارند، در كار خود بنحو مطلوبي مورد استفاده قرار ميدهند.
2- ويژگيهاي شغلي و نقشهاي مديران:
مد يران افرادي هستند كه رويداد آفرينند، با فشار كاري روبرو هستند، استفاده از وسايل شفاهي ارتباط را ترجيح ميدهند، بنحوي كه بر اساس بررسي صاحبنظران مشخص شده است كه 78درصد وقت مديران عالي به تعامل گفتاري اختصاص دارد، و نهايتاً اينكه اكثر مديران در تصميم گيري تمايل به استفاده از قضاوتهاي شخصي و ذهني دارند.
براي درك اينكه مديران در تعامل با سيستمهاي مديريتي بايستي از چه شايستگيهايي برخوردار باشند لازم است سطوح مختلف مديريت در يك سازمان ابتدا مطرح و سپس به مهارتهاي مورد نياز آنان پرداخته شود. ه هر سازماني ،در سه سطح مجزا ليكن متداخل عمل ميكند،كه هركدام از اين سطوح نيازمند تركيب مهارتهاي مديريتي متفاوتي هستند. اين سطوح مديريت شامل سطح عملياتي (Operational Level) ، سطح مديريتي (Managrial Level)، و سطح استراتژيك (Strategic Level) ميباشند. فهم سطوح سه گانه مديريت ميتواند در فهم تمركز فعاليتها در سطوح مختلف در يك سازمان كمك نمايد. گاهي بجاي سه اصطلاح فوق از سه مفهوم مديران بالا (TOP Managers)، مديران مياني (Middle Manager) و مديران پايين (Lower Level manager) نيز استفاده ميگردد. سطح مديريت عملياتي مسئوليت فعاليت عمليات در سازمانها را بعهده دارد. مانند مديريت جريان مواد اوليه به خطوط توليد در يك سازمان توليدي ،و يا مديريت ثبتنام و انحام خدمات دانشجويي دريك دانشكده ،و يا ثبت و نگهداري عمليات چك دريك سيتسم بانكي،همگي مثالهايي از اين سطح مديريت در سازمانها ميباشند. از طرفي به موازات افزايش حجم فعاليتهاي شركت و اندازه سازمانها، نياز به هماهنگي بين فعاليتهاي مديران عملياتي و همچنين به تصميمگيري در اين مورد كه چه كالا و خدماتي بايد توليد شود،ضرورت سطح دوم يعني سطح مديريت مياني به وجود ميآيد. دراين سطح،وظيفه مديريت عبارتست از مديريت وظايف عملياتي، و ايفاي نقش رابط يا كاتاليزور بين بخش توليد و مصرف. به عبارتي براي آنكه سطح عملياتي بتواند خوب عمل كند، مديران بايستي مطمئن شوند كه واحدهاي عملياتي، مواد اوليه خود را به موقع و مناسب تحويل ميگيرند و كالا و خدمات توليد شده بخوبي فروش رفته و مصرف ميگردند.
همچنين همانگونه كه اشاره رفت هر سازماني دريك اجتماع وسيع عمل ميكند. سازمان به عنوان بخشي از محيط نسبت بدان مسئوليت دارد. سطح مديريت استراتژيك بايستي مطمئن شود كه مديران در محدودههاي اجتماعي عمل مينمايند. از آنجا كه منبع غايي اختيارات درهر سازمان ناشي از جامعه است،لذا سازمان بايستي كالا و خدمات مورد پذيرش جامعه را فراهم سازد. بنابراين سطح مديريت استراتژيك اهداف درازمدت و جهت كلي حركت سازمان و كلامي ديگر تعيين چگونگي عمل سازمان نسبت به محيط را تعيين ميكند. ضمناً ،سازمانها ممكن است به دنبال اثربخشي بر محيط از طريق برقراري كوششهاي ارتباطي مانند تبليغات و يا اجراي برنامههاي آموزشي اعضاء جامعه باشند. از سويي ديگر سازمانها بنا به تفاوتشان داراي عناوين مديريتي مختلفي هستند كه كاربرد اصطلاحات واقعي براي تشخيص سطوح مختلف مديرتي در اين سازمانها با هم متفاوت است. براي مثال در سه سازمان بازرگاني، آموزشي و يا دولتي از اصطلاحات متفاوتي در سطوح مختلف مديريت اين سازمانها استفاده ميگردد. ليكن تمام سرپرستان در اين سه سطح و در همه انواع مؤسسات،با هر نام و عنواني همگي مديرند. كه مركز ثقل وظايفشان متفاوت است. نمودار زير، نمونهاي از سطوح مختلف مديريت در سه سازمان فوقالذكر با عناوين مختلف را نشان ميدهد.
مبانی نظری انگیزش و تصمیم گیری مدیران_1527335882_9613_2718_1757.zip0.00 MB |