فصل دوم پایان نامه،پیشینه،ادبیات پژوهش ،کارشناسی ارشد روانشناسی،مفهوم ،مبانی نظری،تعاریف،مفاهیم ومدلها و شیوه های فرزند پروری دارای46 صفحه وبا فرمت ورد وقابل ویرایش می باشد
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
بخش هایی از محتوای فایل پیشینه ومبانی نظری::
فهرست مطالب
کلیات در مورد فرزندپروری
تعاریف مفهومی و عملیاتی متغیرها
شیوه های فرزندپروری
تاریخچه شیوه فرزندپروری
مدل های شیوه فرزندپروری
برنامه فرزندپروری مثبت
روابط مادر- کودک
دیدگاههای نظری مربوط به روابط مادر – کودک
پیشینه پژوهش
منابع
کلیات:
از آنجایی که اولین و مهمترین واحد اجتماعی که هر نوزاد پس از تولد در آن پا میگذارد و با آن آشنا می شود خانواده است، پس خانواده بطور کلی، روابط والد و فرزند در شکلگیری هر فرد، بسیار مهم است. کودک در خانواده چگونگی روابط با بزرگترها، کوچکترها، روابط اجتماعی، طریقهی برخورد با مسائل و مشکلات، احترام، عطوفت، خشونت و پرخاشگری را میآموزد (شعاری نژاد، 1386). گرچه رابطهی نامطلوب میان والدین و فرزندان، به گونهی کلی تأثیرات منفی در پی دارد، تأثیرات منفی رابطه نامطلوب با مادر بیش از تأثیرات منفی ناشی از وجود این گونه روابط با پدر است؛ زیرا کودکان زمان بیشتری را با مادر میگذرانند و در نتیجه تأثیر بیشتری از وی میپذیرند. همچنین میتوان گفت رفتار اجتماعی کودکان بیشتر متأثر از رفتاری است که از مادر خود مشاهده کردهاند (احدی و بنی جمال، 1385).
ارتباط والد و فرزندی به ویژه ارتباط مادر و کودک یکی از عوامل خانوادگی مهم در رشد بهنجار یا نابهنجار هیجانات و رفتارهای کودک می باشد (لیفورد و همکاران، 2007). روابط والد و فرزند با همدیگر کنش متقابل دارند، به این معنا که تأثیرات کودک و والدین دو سویه است (ماسن، 1380). تحقیقات مختلف نشان دادهاند که وجوه رفتاری متعدد اختلال پایداری چون نقص توجه-بیش فعالی، میتواند به افسردگی مادران، اضطراب و احساس محدود شدن نقش والدین، احساس عدم لیاقت در امر تربیت فرزند، وابستگی ضعیف عاطفی بین کودک و والد، روابط منفیتر این کودکان با خواهران و برادرانشان، بالا رفتن سطح تنش در خانواده، بالاتر بودن میزان طلاق و از هم گسیختگی روابط خانوادگی در خانوادههای کودکان مبتلا به این اختلال منجر شود (شیبر و جانستون، 1992؛ جانستون، 1996؛ به نقل از هوش ور و همکاران، 1388).
رابطه والد-کودک (به طور نوعی رابطه مادر- کودک) به عنوان عامل خانوادگی مهم در اختلاف بین کودکان نرمال و غیر نرمال در رشد هیجان، رفتاری و اجتماعی تعریف شده است (کاکس و پالی، 1997؛ پالی و همکاران، 2000؛ واترز و کومینگ، 2000).
برخی از تحقیقات، گزارش کردهاند که رفتارهای نامناسبی در روابط والد - فرزندی افراد با اختلال نقص توجه - بیش فعالی وجود دارد (مک برنت و فیفنر، 2008). کودکان مبتلا به این اختلال، در مقایسه با کودکان عادی، رفتارهای نامناسب بیشتری دارند و فرمان بری کمتری از خود بروز می دهند و والدین آنها بیشتر منفیگرا هستند و کمتر در فعالیتهای اجتماعی شرکت میکنند (پیسترمن، فایرستون، مک گراث و همکارن، 1992؛ مک برنت و فینفر، 2008). همچنین این مادران در مقایسه با مادران کودکان سالم، هنگام تعامل با فرزند خود از رفتارهای آمرانه بیشتری بهره می گیرند، بیشتر مخالفت میکنند، پاداشهای کمتری به رفتارهای مناسب کودک می دهند و پاداشهای ایشان بیشتر جنبه اتفاقی دارد. به طور کلی، این مادران نسبت به مادران کودکان بهنجار، منفینگر هستند (بارکلی و همکاران، 1985؛ راجرز و همکاران، 2003). به علاوه این والدین ممکن است مشکلات کودک را به نقایص خود در ارتباط با عدم شایستگی در سرپرستی کودک نسبت دهند، این نتایج معمولاً همراه با خود سرزنشی است. والدین کودکان مشکلدار دارای باورهای غیر واقعبینانه در مورد کودک و خودشان هستند (محمداسماعیل، 1385).
مطالعات از ارزیابی اثر جنبههای فرزندپروری (استبدادی در مقابل اقتداری) گرفته تا ارزیابی جنبه های بیشتر ابعادی فرزندپروری (مثل خصومت در مقابل گرمی) را بر رشد هیجانی و رفتاری کودکان نشان داده است (به نقل از لیفرد و همکاران، 2008). پژوهشی که بارکلی (2000) به منظور بررسی تأثیر مهارتهای فرزندپروری بر اختلال نقص توجه - بیش فعالی انجام داد، بیانگر این است که اگرچه رفتارهای منفی و ناماناسب مادر نسبت به فرزند مبتلا به این اختلال، نشانهها و علائم اختلال را تشدید می کند، ولی صرفاً دلیل ایجاد آن نیست. گاهی اوقات تنیدگی موجود در یک خانواده هم سبب تشدید علائم این اختلال می شود (ترنبال، ترنبال، شانک و همکاران، 2002). بنابراین، می توان نتیجه گرفت که این روابط نامناسب و تنیدگی زای بین والدین و کودک بیش فعال به صورت یک دور باطل رخ می دهد (لیفورد، هارلد و تپر، 2008).
در این میان نقش اصلی جلوگیری از بروز چنین شرایطی و همچنین برقراری مجدد تعادل در خانواده به عهدهی والدین به عنوان پایه های اصلی است. پس می توان از برنامهی فرزندپروی مثبت برای برخورد مناسب با مشکلات کودک و بهبود شیوه فرزندپروری سود جست. برنامهی گروهی فرزندپروری مثبت، مهارتهای مدیریت مثبت را به والدین آموزش میدهد تا جایگزین فرزندپروری ناکارآمد و استبدادی آنها شود. همچنین این برنامه، نگرش والدین را مورد توجه قرار داده و سعی در جهت اصلاح آنها دارد (ترنر و همکاران، 2002). برنامهی فرزندپروری مثبت، برنامهی جدید و جهان شمولی در مورد فرزندپروری است که باعث ایجاد رابطهی مثبت والدین و فرزندانشان می شود؛ و کمک می کند تا والدین راهبردهای مؤثر مدیریت را در برخورد با مسائل رشدی - رفتاری کودک بیاموزند. برنامه سادهای که میتواند تغییرات بزرگی در خانوادهها ایجاد کند و به والدین کمک میکند تا دریابند که وقتی به روشهای جدیدی حرف بزنند، فکر کنند و عمل کنند، نتایج عملی بهتری در خانواده خواهند داشت. به عبارتی دیگر این برنامه شامل محیطی امن، تقویت رفتار مثبت، ایجاد محیط مثبت یادگیری، داشتن انتظارات واقع گرایانه و مراقبت از خود به عنوان والد است (استریت، 2005). هدف این برنامه: افزایش دانش، مهارت ها، اطمینان و خودکارآمدی والدین؛ ایجاد محیطی پرورش دهنده ایمن، تشویق کننده، عاری از خشونت و تعارض پایین برای کودکان، ارتقاء کارایی اجتماعی، هیجانی، کلامی، هوشی و رفتاری کودکان از طریق اقدامات فرزندپروری مثبت می باشد (ساندرز، 2002).
- Cox & Paley
- Paley B
- Waters & Cummings
- McBurnett & Pfiffner
- Pisterman, Firestone, McGrath, Goodman, Webster, Mallory & Goffin
- Barkley
- Rogers
- Turnball, Turnball, Shank, Smith & Leal
- Liffore, Harold & Thapar
- Positive Parenting Plan
- Turner
- Strit
- Sanders
ادبیات نظری وپیشینه تحقیق تعاریف،مفاهیم ومدلها و شیوه های فرزند پروری_1529576907_12621_2718_1992.zip0.16 MB |